
پروفسور مولانا، در بررسی این چهار الگو، معتقد است که هنوز الگویی جایگزین الگوهای موجود نشده و بهجز الگوی اول، سه الگوی دیگر دارای اشتراکاتی هستند؛ از جمله:
- هرسه الگو در مطالعه روابط بینالملل قدرتمدارند.
- ارتباطات و عوامل فرهنگی را تابع و روساخت سیاست، اقتصاد و فنآوری میدانند.
- به دولت-ملت(یا دولت-جامعه) بهعنوان یک دولت سیاسی اعتقاد دارند.
- به موارد قابل اندازهگیری، تجربی و ملموس توجه داشته و اساس عمل بازیگران عرصه روابط بینالملل را دستیابی به منابع ملموس و ناملموس قدرت میدانند.
منابع ملموس قدرت عبارتند از: اقتصاد، فنآوری، سیاست، محصولات فرهنگی و آموزشی و امکانات نظامی و منابع ناملموس عبارتند از: سیستمهای ارزشی و اعتقادی، ایدئولوژی، دانش و مذهب.( محکی، صص۱۹۰ و ۱۹۱ و مولانا، ۱۳۸۴، صص ۸ و۹٫)
البته الگوی حاکم بر نظم جهان در روابط بینالملل اغلب برپایهی ملاحظات هابزی روابط دولت و جامعه(بعنی امکان تأسیس جامعه با حضور قدرت نهادهای دولتی)، استوار است.( ویلکن، ۱۳۸۱، ص۱۴)
۲-۴- رویکرد های اصلی در روابط بین الملل
در روابط بین الملل چهار رویکرد اصلی وجود دارد که این رویکردها تا زمان حاضر بستر اصلی اکثر نظریاتی است که داده شده است.
۱٫خودیاری
- قدرت
- منافع ملی
- استراتژی
همچنین اولین رویکرد در عرصه نظام بین الملل رویکرد ایدهآلیستی بود.
رویکرد ایدهآلیستی : یک نگاه هنجار گرا دارد و بیشتر از اینکه به واقعیتهای نظام بینالملل نگاه کند میگوید که این نظام چه باید باشد.
ما در یک دسته بندی کلی قائل به دو نوع رئالیسم میتوانیم باشیم : ۱٫ رئالیسم کلاسیک: که از توسیدید(مورخ یونانی که تاریخ جنگهای پولوپنزی را نوشته) شروع میشود تا قرن بیستم ۲٫ نئورئالیسم ؛ یا رئالیسم جدید که از ۱۹۷۹ به بعد شروع میشود. یعنی رئالیسم کلاسیک تا انقلاب اسلامی ایران ۱۹۷۹ حاکم است و از ۱۹۷۹ به بعد با توجه به جنگ افغانستان و فروپاشی شوروی و پدیده های جدید ما وارد عصر نئورئالیسم می شویم که سرکرده آن کندوالتز است.
در یک تقسیم بندی دیگر میتوان رئالیسم را به دو دسته : ۱٫ رئالیسم تاریخی (نماینده آن نیکولو ماکیاولی است)۲٫ رئالیسم ساختاری (برجسته ترین متفکر آن توسیدید است) تقسیم بندی نمود .
رئالیسم نوع دوم ( نئورئالیسم ): روسو و والتز از طرفداران و چهره های این رئالیسم هستند آنها می گویند این طبیعت بشر نیست بلکه نظام هرج و مرج گونه و سراسر خشونت و بدبینی است که می تواند رقابت و خشونت را ایجاد کند حتی اگر بازیگرانی دارای رفتار نسبتا خوبی با هم باشند ممکن است در این شرایط مخاصمه به وجود آید چون منفعت ملی قابل قربانی شدن نیست.
رئالیسم لیبرال(نوع چهارم) : هابز و هبلیبال از چهره های شاخص این تفکر هستند که از ۱۹۷۷ به بعد مطرح میشوند . هابز قائل به لویاتان است و کتابی دارد با این عنوان که از شاخصترین ادبیات نوشتاری رئالیسم لیبرال است .
۲-۵- لیبرالیسم:
اندیشه لیبرالیسم بر می گردد به نحله های فلسفی و کلامی اروپای قرن ۱۶ چنین متفکرانی این عقیده را رد می کنند که مخاصمه شرایط طبیعی بین دولتهاست و تنها با مدیریت دقیق از طریق ایجاد سیاستهایی مانند توازن قوا و ایجاد ائتلاف علیه دولتی که نظم را مختل کرده است و جامعه بین الملل را تهدید می کند می شود آن را مهار کرد.مثل کیس عراق دولتی که نظم را مختل کرده است صدام است و برای مهار کردن او دست به ائتلاف می زنند و ۵۲ کشور وارد ائتلاف می شوند علیه صدام .
لیبرالیسم می گوید نه من معتقدم که فقط توازن قوا ابزار مناسبی است و نه به این قائلم که برای مجازات خاطی ایجاد ائتلاف بین المللی تنها را ه چاره است. بلکه لیبرالیسم عقیده دارد ما باید در جهت رفع سرچشمه های اختلاف در جامعه تلاش کنیم . و جان کلام اینجاست .لیبرالیسم معتقد است که ما باید پیشگیری از جنگ کنیم و به سمتی برویم که دلایل وقوع جنگ را از بین ببریم .
از چهرههای برجسته ای که در رابطه با بین الملل گرایی می توان ذکر کرد افرادی مثل کانت و بنتهام هستند که در واقع لیبرالیستهای عصر روشنگری قلمداد می شوند. کانت از بی رحمی نظام بین الملل و از وضعیت قانونی توحش در نظام بین الملل زمان خود شکوه می کند و همین شرایط وضعیت بی قانونی و توحش آدمهایی مثل کانت را به سمت ایجاد صلح ابدی میکشاند. در واقع تفکرات بنتهام و کانت بزرهای اولیه پاشیده شده لیبرالیسم هستند که در قرن هجدهم پاشیده شده اند کانت اعتقاد به ایجاد یک ابر دولت مانند آنچه که واقع گرایی مثل گروسیوس به آن معتقد است نیست بلکه کانت معتقد است ایجاد یک نوع قاعده مندی می تواند به یک پیمان صلح آن هم از نوع همیشگی منتهی شود. بنتهام هم سعی داشت تا مسئله تمایل دولتها را به جنگ جهت حل اختلافات بین المللی بیشتر مورد توجه و بررسی قرار دهد بنتهام می گوید کافی است برای رفع اختلاف بین عقاید دست به ایجاد یک هیئت حل اختلاف بزنیم . بنتهام میگوید دولتهای فدرالی مثل آلمان ،ایالات متحده و سوئیس می توانند برای رفع حالتی که ناشی از منافع متضاد بین دولتهاست به سمت ایجاد یک فدراسیون صلح آمیز حرکت کنند. بنتهام اعتقاد دارد در هیچ جا تضادی بین منافع دولتها وجود ندارد و طرح ها برای صلح همیشگی می توانند از سمت جامعه داخلی به سمت بین المللی کشیده شود. بنابراین یک جامعه قانون مند می تواند به جای یک دولت جهانی به وجود بیاید. این عقیده که نظم طبیعی شالوده جامعه انسانی را تشکیل می دهد اساس بین الملل گرایی لیبرالیسم است این استدلال را می توانید در تفکرات آدام اسمیت با مطرح شدن دست نامرئی به راحتی تبیین کنید. آدام اسمیت معتقد است آدمها برای رسیدن به منافع شخصی خود به طور ناخودآگاه از منافع عمومی حمایت و دفاع خواهند کرد. سازوکاری که بین انگیزه افراد و اهداف جامعه به طور کل دخالت دارند مساوی است با دست نامرئی آدام اسمیت . او از منافع اقتصادی سخن می گوید. می گوید سرمایه دار به دنبال دست یافتن به خشونت نیست چون خشونت منافعش را به خطر می اندازد. بنابراین اگر همه افراد به طور شخصی برای به دست آوردن منافع حرکت کنند در نهایت رسیدن به این منافع که متضمن صلح میتواند باشد در جهت حمایت از منافع کل جامعه بین المللی و سیاست بین المللی می تواند مورد استفاده قرار گیرد و این دست نامرئی آدام اسمیت است .
کابدن هم که از متفکران لیبرال است موافق تفکر دست نامرئی آدام اسمیت هستند. کابدن هم مخالف بکار گیری خودسرانه قدرت توسط دولتها است او میگوید: توسعه آزادی بیشتر از آن که به فعالیت اعضای کابینه و وزارت خارجه مربوط باشد به تقویت صلح ،گسترش بازرگانی ،عدالت و آموزش وابسته است. کابدن اعتقاد دارد سیاست مهمتر از آن است که تنها به سیاست مداران واگذار شود. باید به یک جمع فکوری که اعتقاد به آزادی اندیشه دارد و میتواند خود را اداره کند واگذار شود. بنابراین توسعه مقولهای چند وجهی است . سیاست هم مؤلفههای فقط سیاسی ندارد. کار سیاستمدار اداره کار حکومتی است. بنابراین وقتی با یک جامعه چند وجهی چند بعدی سروکار داریم فقط سیاستمدار نیست که می تواند همه چیز را رقم بزند. همه این موارد به خرد ورزی برمی گردد. جامعه ای که خالی از خرد و خردورزی و اندیشمندی است جامعه ای است که تهی از عدالت و آزادی و منافع همگانی و منافع جمعی است . و جامعه ای به صلاح رهنمون خواهد شد که آگاهی در آن تا حد قابل قبولی وجود داشته باشد. آزادی بدون آگاهی به یک پول نمی ارزد. آزادی فقط در کنار آگاهی کارایی دارد و آگاهی است که میتواند رقم زننده آزادی باشد.[۱۶]
دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir |
۲-۶- تئوریهای مهم روابط بینالملل
نظریههای روابط بینالملل را بهطور کلی میتوان تحت سه مقوله دستهبندی کرد:
الف) نظریههای همکاری؛ شامل تبیین روابط و رفتار دولتها براساس فرضیه همکاری. در این مقوله، تئوریهای همگرایی، کارکردگرایی، وابستگی متقابل، تحقیقات صلح، ارتباطات و … قرار میگیرند.
ب)نظریههای منازعه و کشمکش؛ دربرگیرنده تئوریهای تحلیل منازعات، بازدارندگی، توازن قوا و بازیهاست.
ج) نظریههای نظام بینالملل؛ که تئوریهای سیستمها و وابستگی، ذیل آن قرار میگیرند.( جمالی، حسین؛ ص ۲۱۵)
در اینجا به شرح مختصر برخی از مهمترین این نظریات میپردازیم: